آروینآروین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

آروین شاهزاده کوچولوی مامان و بابا

نفسهای تو

صدای نفسهای تو را می شنوم ،صدای نفسهای پاک کودکانه ات را. من صدای مخملی نازدانه ام را که با تمام کنجکاوی اش و باتمام وجودش سعی می کند کلمه ای را ادا کند،احساس می کنم. شادی کودکانه فرزندم را می بینم، لبخند هایی که به سادگی شکل می گیرد وصدای دلنواز خنده هایی که سخت ترین دلها را نیز به وجد می آورد. به شادی ات و به شاد بودنت ،سخت نیاز دارم.مرا به هربهانه ای به شادی وادار. دل گرفته ام را ببین وبرایم شادی کن تا اندکی از التهاب درونم کاسته شود. دوستت دارم عزیزم.
4 خرداد 1393

جوجه طلا

جوجه طلای مامان هر روز که میگذره بامزه تر میشی خیلی خوشرو شدی حتی اگه مامان برات اخم کنه بازم میخندی قربونت برم که شدی دنیای مامان و بابا خدایا ششششششششششکرت   ...
4 خرداد 1393

خواب ناز

هر وقت که میخوابی مثل فرشته ها میشی منم میشینم نگاهت میکنم فرشته ی معصوم من مامان دیوونه وار دوست داره عزیزکم گهواره ای هستی خیلی هم کم خوابی وقتی میخوابی باید همه صداهارو تو خونه قطع کنم تا خوابت ببره حتی پنجره هارو هم باید ببندم تا صدا نشه تا نفس مامان بخوابه عکسهارو در ادامه مطلب ببینید ...
3 خرداد 1393

بدون عنوان

آروین پسر گلم زندگی را فقط با تو میخواهیم روزی که تو بدنیا امدی خوشبختی امد عشق امد عطر بوی تو تمام خانه را پر کرده بود تو پرنده خوشبختی بابا مجتبی و مامان اعظم هستی عاشقانه دوستت داریم خدایا ممنونم ازت که این قدر حالم خوبه ،اینقدر خوشحالم واز ته دل می خندم . ازت سپاسگزارم ازاینکه با این فرشته معصوم ،اینقدر دلخوشی به من دادی ازت ممنونم. خدایا مچکرم
2 خرداد 1393